جدول جو
جدول جو

معنی علی قصار - جستجوی لغت در جدول جو

علی قصار
(عَ یِ قَصْ صا)
ابن احمد بغدادی مالکی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. نام او را به صورت ’علی بن عمر بن احمد بغدادی’ نیز آورده اند. وی فقیه و اصولی بود و نزد ابوبکر ابهری فقه آموخت و مدتی عهده دار منصب قضا در بغداد بود. و در هشتم ذیقعده سال 397 یا 398 هجری قمری درگذشت. او راست: عیون الادلهو ایضاح المله فی الخلافیات. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علی اصغر
تصویر علی اصغر
(پسرانه)
نام پسر حسین (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ اَ غَ)
ابن حسین بن علی (ع). وی فرزند شیرخوار امام حسین علیه السلام بود که در واقعۀ کربلا از تشنگی رنج میبرد و حضرت وی را بر زین گرفت و به میان صف دشمنان برد و آواز برآورد که ’ای قوم اگر من به زعم شما گناهکارم این طفل گناهی ندارد، او را یک جرعه آب دهید’. در این هنگام یکی از دشمنان به نام حرمله بن کاهل ازدی با یک تیر حلق آن طفل شیرخوار را درید. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 55). ولی در همین تاریخ (حبیب السیر ص 61) نام این فرزند امام حسین (ع) ’عبدالله ’ ذکر شده است. و ’علی اصغر’ نام امام زین العابدین (ع) است. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین (ع)...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ)
دهی است جزء بخش خرقان، شهرستان ساوه واقع در 20هزارگزی شمال باختری ساوه. و در سر راه عمومی خرقان به زرند. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1250 تن سکنه. آب آن از رود خانه لار و ینگی کند تأمین می شود. و محصول آن غلات، سیب زمینی، باغات، انگور، بادام و یونجه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. این ده دارای زیارتگاهی بنام ’هفت امام’ است. و آثار قلعۀ مخروبه ای نیز روی تپۀ شمال آبادی واقع است. مزارع دین باغی، گون بابک، کهریز چائی، دره قلمشرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
خواجه علی صدر، اصل او از خوارزم بود و در خراسان میزیست. وقتی محمد تیمور سلطان بر خراسان مسلط شد برخی از متعصبان اهل سنت شروع به اذیت و آزار شیعیان کردند و فتنه ها برپا ساختند تا اینکه این خواجه علی صدر بنا به درخواست امیر غیاث الدین محمد بن امیریوسف، به محمد تیمور سلطان گوشزد کرد که این اعمال موجب فتنه و تخریب مملکت میشود و بدین ترتیب دستور منع آزار شیعیان صادر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 533)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
أزهری. عالم در علم بیان بود. او راست: شرک الاّمل لصید شوارد المسائل فی المعانی و البیان و البدیع، که در سال 1311 هجری قمری در مصر پس از مرگ مؤلف بچاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریه ج 2 ص 310)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَزْ زا)
از شعرای اصفهان در قرن پنجم هجری و معاصر با مافروخی اصفهانی بود. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
حموی حنفی. وی فقیه و نحوی بود و در نظم سخن دست داشت. در حماه متولد شد و عهده دار فتوی در طرابلس شام بود. و بسال 1090 هجری قمری درگذشت. نام او را مؤلف هدیهالعارفین بصورت ’علی بن عبدالله بصیر حاکمی حموی’ آورده است. او راست: 1- قلائدالابحر، در شرح ملتقی الابحر، که هر دو درفروع فقه حنفی است. 2- منظومۀ حورالعین، در الغازفقه. 3- نظم العوامل الجرجانیه. 4- نظم غررالاحکام منلاخسرو. 5- نظم قواعد الاعراب. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 44). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ص 1200. هدیهالعارفین ج 1 ص 762. ایضاح المکنون ج 1 ص 423. خلاصهالاثر ج 3 ص 201. الحقیقه و المجاز ص 43. فهرس مخطوطات الفقه الحنفی بالظاهریه
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ غَ)
علی کوچکتر. علی کهتر. در مقابل علی اکبر و علی اوسط، این ترکیب در تداول فارسی به سکون یاء تلفظ می شود و به صورت یک کلمه برای نام کسان بکار می رود.
- امثال:
علی اصغر به زبان آمده است، بمزاح و استهزاء به کسی گویند که ناگاه لکنتی در زبان او پدید شود. (امثال و حکم دهخدا). تعبیر مثلی از کسی که از ناگاه بلکنت ادای سخن کند
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن حسن بن صالح نجار طائفی. پزشک بر روش طب قدیم. وی در سال 1228هجری قمری در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت. سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجۀ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هجری قمری در طائف درگذشت. او راست: 1- رساله ای در استخراج ادهان. 2- رساله ای در استخراج املاح. (از الاعلام زرکلی)
وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است:
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر در امکان او
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 240)
لغت نامه دهخدا
(ع یِ قَصْ صا رَ)
ابن ادریس بن علی قصارۀ حمیری. وی عالم در تاریخ و نحو و صرف و حساب و عروض و لغت و منطق بود. و در13 رجب سال 1259 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تحقیق الخبر عمن مات من علماء القرن الثالث عشر. 2- حاشیه بر شرح بنانی بر سلم. (از معجم المؤلفین از سلوه الانفاس کتانی ج 2 ص 265 و دلیل مؤرخ المغرب ص 296)
مغربی. وی منطقی بود. او راست: حاشیه علی السلم، که در سال 1249 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن سلطان محمد هروی قاری حنفی. مکنی به نورالدین. عالم قرن دهم و یازدهم هجری قمری رجوع به قاری و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 100. فهرس المؤلفین بالظاهریه. خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 185. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 445. هدیه العارفین ج 1 ص 751. عقودالجوهر جمیل العظم ص 264. کشف الظنون ص 24 و 60 و 445 و... فهرست الخدیویه ج 1 ص 107 و..
لغت نامه دهخدا
(عَیِ قَزْ زا)
شیخ علی قزاق، وی از امرای میرزا اسکندر بود و وقتی امیرتیمور گورکانی به نواحی اصفهان رسید او و شیخ محمد قرابت با قریب سیصد سوار از نزد میرزا اسکندر فرار کردند و به امیرتیمور ملحق شدند. رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 589 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِقَطْ طا)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث و نحوی ساکن مراکش بود و در سال 618 یا 628 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بیان الوهم و الایهام الواقعین فی کتاب الاحکام، در حدیث. 2- رفیق الطریق وطریق الرفیق، در فقه و نحو. (از معجم المؤلفین). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن ابراهیم بن سلمه بن بحر قطان قزوینی. مکنی به ابوالحسن. وی از ادبا و فضلای اواخر قرن سوم و نیمۀ اول قرن چهارم هجری بود. در سال 254 هجری قمری متولد شد و در سال 345 هجری قمری درگذشت و عده بسیاری از دانشمندان آن زمان نزد او دانش آموختند. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 79)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن ابراهیم بن علی بن ابراهیم جذامی. مشهور به ابن قفاص. وی در 555 هجری قمری متولد شد و در 632 هجری قمری درگذشت. او راست: مختصر کتاب الاستذکار، از ابن عبدالبر. (از معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون ص 210)
لغت نامه دهخدا
(قَلْ لا)
علی بن محمد. از راویان است. (ریحانه الادب ج 3 ص 316). یکی از ویژگی های برجسته روات در تاریخ اسلام این است که آنان تنها نقل کنندگان ساده احادیث نبوده اند، بلکه مسئولیت سنگینی در ارزیابی صحت روایات و نقل دقیق آن ها بر عهده داشته اند. محدثان به بررسی دقیق اسناد و شرایط راویان پرداخته اند تا بتوانند احادیث صحیح را از آنچه ممکن است تغییر یا تحریف شده باشد، تمییز دهند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَطْطا)
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی. در المختصر نووی لقب او علاءالدین و کنیه اش ابوالحسن ذکر شده است. وی فقیه و محدث و متکلم بود که در عید فطر سال 654 هجری قمری متولد شد. پدر او عطار و جدش طبیب بود. او حدیث را از محیی الدین نووی گرفته است، و مدت سی سال مشیخۀ مدرسه نوریه را عهده دار بود و در سال 701 مبتلی به فلج گردید و در ذی حجۀ سال 724 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- اصول اهل السنه فی الاعتقاد. 2- تحفهالطالبین فی ترجمهالامام النووی. 3- ترتیب فتاوی النووی. 4- ترجمهالامام النووی. 5- شرح عمدهالاحکام. 6- فضل الجهاد. (از معجم المؤلفین از فهرس علم الکلام بالظاهریه و البدایه ج 14 ص 117 و شذرات الذهب ج 6 ص 63 و کشف الظنون ص 368) (از الاعلام زرکلی ص 53 از التبیان والدررالکامه)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَمْ ما)
ابن اسماعیل بن شعیب بن مثیم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَزْ زا)
ابن محمد جزار، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. او راست: 1- تحصین المنازل من هول الزلازل، که آن را به مناسبت وقوع زلزله در سال 984 هجری قمری در مصر تألیف کرد. 2- تحقیق الفرج و الامان و الفرح لاهل الایمان بدوله السلطان سلیم خان. 3- قمعالواشین فی ذم المبشرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 360 و فهرس الخدیویه ج 6 ص 119. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَصْ صا)
ابن محمد بن محمد بن ابراهیم خزرجی فاسی، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن. وی در فاس متولد شد و در سبته سکونت گزید و در شعبان سال 611 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ارجوزه ای در اصول الدین و شرح آن ارجوزه، در چهار کتاب. 2- البیان فی تنقیح البرهان. 3- المدارک فی وصل مقطوع حدیث مالک. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 187. التکملۀ ابن ابار ص 686. نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 705)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالله بن شاذان بن بتتی قصار، مکنّی به ابوالحسن. وی مقری بود و در یک روز چهار ختم منهای یک هشتم آن بافهماندن تلاوت می خواند. و قرائت او در محضر عده ای ازقراء بر ابی شجاع بن مقرون بوده است. وی در سال 607 هجری قمری درگذشت. (از تاج العروس ذیل مادۀ ’ب ت ت’)
لغت نامه دهخدا